نویسنده: رضا علیجانی

1- برخورد «وجودی» (یعنی برخورد با شاکله عام و فراگیر وجود و شخصیت افراد اعم از ذهن، زبان، احساس، رفتار، موقعیت و... ) برتر، کاملتر و دقیقتر از برخورد «تحلیلی» ذهنی (یعنی صرفاً بررسی ذهن، دانش و گفته‌های افراد) است. بر این اساس بابک احمدی برای من فردی مهربان، اهل تسامح، ساده گیر، اهل اندیشه و معرفت، عمیق، دلسوز و مسئول است؛ روشنفکری از جنس سارتر (نه آرون، وبر و... ) که دوست دارد بر طراز اندیشه‌اش زندگی کند.
از این روست که او را نه صرفاً در سالن‌های سربسته و پشت تریبون درس و سخنرانی بلکه در صحنه سرباز خیابان در دفاع از حقوق زنان و چهاردیواری منزل محبوسین اهل اندیشه و عمل نیز مشاهده می‌کنی. اگر از طبقه مرفهی هم برخاسته باشد پول خانواده را در فرنگ به باد نداده و میراث اندوخته و دلسوز به وطن برگشته است (همچون دیگرانی مانند جهانبگلو و... ) و اگر سیری از موضع اولتراچپ به سمت یک آزادیخواه (لیبرال) طرفدار دموکراسی و مردم گرایی عمیق و فراگیر داشته اما همواره سعی کرده جهت «انسانی»اش را گم و فراموش نکند. من ابتدا با آثار مکتوب بابک احمدی آشنا شدم و سپس با خود او. بابک احمدی نویسنده، که در «ساختار و تأویل متن» با او آشنا شدم پر معلومات (ولو ترجمه‌ای) اما بسیار سخت نویس بود. کمتر در فضای فکری- اجتماعی ایرانی نفس می‌کشید و به قول منتقدی به زبان فارسی، اما فرانسو?